وزیر مهاجرت برای سرکشی به بخش مهاجرت سفارت در آنکارا به این شهر سفر کرده است و در صفحه توییتر خود خواسته است اگر نظری در مورد عملکرد این سفارتخانه دارید اعلام کنید با ذکر این تذکر که این موضوع نباید در مورد پرونده خاص باشد.
نشانی وی در توییتر این است https://twitter.com/kenneyjason دوستانی که زبانشان خوب است و می توانند مودبانه هم بنویسند بد نیست تجربیات منفی و یا مثبت کلی خود را در مورد این ویزا آفیس برای وزیر بفرستند.
من طی چند پست مواردی را که به نظرم رسید برای او نوشتم مانند ارسال ایمیل به افراد اشتباه و یا عدم ارسال ایمیل؛ پاسخ ندادن به نامه ها و ایمیلها و نیز تعداد سهمیه کم ویزا در این سفارتخانه که موجب تبعیض علیه ایرانیان شده است.
امروز شایعه ای را از چند نفر از همکاران کانادایی به طور جداگانه شنیدم که نشان از پخش شدن شدید این شایعه در محافل حقوقی دارد و آن اینکه به احتمال زیاد هارپر قصد دارد وزیر مهاجرت را تغییر دهد و جیسن کنی را از این سمت بردارد.
اینکه این تغییر به منظور دادن شغل بهتر به این وزیر است و یا اینکه خود هارپر او را تهدیدی برای اینده خود دیده است هنوز روشن نیست. این گفته که جیسون کنی جامه نخست وزیری را بر تن خود شایسته می داند و در تلاش است روزی صندلی هارپر را از آن خود کند بر احتمال درستی گمانه دوم می افزاید ضمن اینکه عملکرد چکشی و گاه بسیار غیر معقول این وزیر نارضایتی های زیادی را ایجاد کرده است مواردی مانند حذف پرونده ها؛ طرح دعاوی متعدد در دادگاهها و بی نظمی شدید در ادارات مهاجرت دلیل این نارضایتی هاست که شاید هارپر مایل نباشد همه هزینه های آنرا شخصا به دوش بکشد. ادامه ی نوشته
یکشنبه شب گذشته از شبهای به یاد ماندنی زندگیم شد و با دخترم و جمعی از دوستان به کنسرت آقای شجریان در سالن OLYMPIA در مرکز شهر مونترآل رفتم. تو گویی عقربه زمان برای سه ساعت متوقف ماند و این ۳ ساعت در محاسبه عمر نیاید.
در این برنامه استاد شجریان با استفاده از یک گروه نوازنده از ۷ ملیت مختلف به همراه تهمورث و سهراب پورناظری دری دیگر به دنیای موسیقی ایرانی گشود. نمی دانم چگونه می توان این همه توانایی و هنر را توصیف کرد و ستود اما می دانم که از دیشب شجریان را بیش از گذشته دوست دارم و می ستایم. ادامه ی نوشته
این روزها حال خوشی ندارم نه از بابت کار و درگیریهای زندگی که به دلیل خبرهای نه چندان دلچسبی که از گوشه و کنار می رسد. ظاهرا قرار بر این است که دولت هارپر چهره زیبای کانادای صلح دوست را در جهان تغییر دهد. کانادایی که نامش یادآور تحمل و مدارا میان اقوام و مذاهب و نیز عدالت و صلح و آرامش جهانی بود به سرعت به سمت تبدیل شدن به یک کشور جنگ طلب و پرخاشجو در حرکت است. دولت هارپر آفتی است که به جان هویت کانادایی افتاده است که آخرین ثمره آن رای منفی به شناسایی فلسطین به عنوان عضو بدون حق رای سازمان ملل بود. متاسف شدم که کانادا در کنار تعداد معدودی از کشورها در مقابل ۱۷۹ کشور که حداقل ۱۳۹ تای آنها به این خواسته رای مثبت دادند قرار گرفت.
می دانم که اکثریت کانادایی های با این سیاستها مخالفند و سر و صدای زیادی هم در کانادا بر علیه هارپر ایجاد شده است. امید دارم در سال ۲۰۱۵ هارپر و حزب زیاده خواهش از قدرت خارج شوند اما نمی دانم تا آن زمان چه از کانادا باقی می ماند. یادش به خیر آقای ژان کرتین نخست وزیر کهنه کار لیبرال کانادا که برای مشارکت در جنگ با عراق به آمریکا نه گفت و تا پایان بر این نظر ایستاد. مرد بزرگی است و عمرش دراز باد.
برای ما مهاجرین و به خصوص ایرانیان سیاستهای این دولت در بعد داخلی البته اهمیت بیشتری دارد و روزی نیست که برای خوشآمد دیگران هارپر سودایی در سر نپروراند. ادامه ی نوشته
اگر علاقمند به اتومبیلهای قدیمی هستید حتما از این یکی خوشتان خواهد آمد. یک بنز دیزل ۱۹۷۵ در یک روز زیبای پاییزی؛ در خیابان شربروک مونترآل؛ در نزدیکی دفتر کنپارس و البته به طور شگفت انگیزی تر و تمیز
این عکس را دیروز در راه برگشت به خانه گرفتم.
همان پراید خودمان است که در ایران به دلیل ایمنی پایین آن و تلفات زیاد در تصادفات ارابه مرگ هم نامیده می شود. اینکه چقدر این وضعیت به رانندگی بد ما بر می گردد و چقدر پراید مقصر است را نمی دانم ولی می دانم که برخی از رانندگان ما با ایمن ترین اتومبیلها هم برای جان دیگران خطرسازند هر چند خود سالم بمانند. رعایت قانون در خیابانهای ایران به جک با مزه ای تبدیل شده و گاه نقض قانون یک هنجار پذیرفته شده است. این را دوستانی که برای دیدن عزیزان از خارج به ایران می روند و خدای نکرده قصد رانندگی دارند بهتر متوجه می شوند.
اما این خودرو اگرچه همان پراید ماست ولی نامش پراید نیست و در واقع FORD FIESTA است. این ماشین از تولیدات دهه ۸۰ کارخانه فورد آمریکاست که آن را به شرکت کره ای KIA فروخته اند و این کارخانه کره ای هم بعدها آنرا به ایران داده است. می گویند البته در آستانه ورشکستگی ما به دادشان رسیده ایم اما چقدر درست است این داستان نمی دانم. ادامه ی نوشته
روز چهارشنبه یا همان روز هالوین از ساعت ۱۲ تا حدود ۴ بعد از ظهر در هتل ماریوت فرودگاه مونترآل نشست سالانه و یا همان Annual Meeting سازمان متبوع ICCRC برگزار شد.
بعد از ظهر خوبی بود و گپی با برخی از همکاران زدیم.
ادامه ی نوشته
دوستانی در مورد طوفان در مونترآل پرسیده بودند. خبر چندانی نبود باد شدیدی می وزید ولی خرابی در مونترآل بار نیاورده است البته تعدادی درخت شکسته است و بخشهایی نیز بی برق شده بودند.
روز بعد یعنی دیروز اما هوا به طور خیره کننده ای خوب بود بسیار لطیف و حدود ۱۵ درجه بالای صفر این هم عکسش که سیاه و سفید گرفته شده
پاییز مونترآل کوتاه است ولی زیبایی خیره کننده ای دارد عکس زیر را دیروز صبح در راه رفتن به شرکت گرفته ام
دیروز سه ساعت پس از نیمروز فرصتی شد که دفتر را به قصد خوردن نهار ترک کنم.
از بخت خوب ما در این شهر که تعداد ایرانیان رو به فزونی است رستوران خوب کم نیست اما برخی از آنها بهترند و هریک را برای خوردن غذایی خاص می توان معرفی کرد. ندای درون طلب چلوکباب برگ می کرد و من نیز بر آن شدم که دست کم برای یک بار هم که شده این ندا را بشنوم و به آن پاسخ مثبت دهم البته اشاره کنم که موضوع چلوکباب و خوشمزگی آن اصلا انگیزه مهمی برای این پاسخ مثبت نبوده و نیست!!!!
برای چلوکباب برگ من رستوران یاس را می پسندم هر چند دیگر غذاهای آنها هم خوردنی و دلچسب است اما برگشان چیز دیگری است.
ادامه ی نوشته