شبی به یاد ماندنی در کنسرت خسرو آواز ایران؛ شجریان
یکشنبه شب گذشته از شبهای به یاد ماندنی زندگیم شد و با دخترم و جمعی از دوستان به کنسرت آقای شجریان در سالن OLYMPIA در مرکز شهر مونترآل رفتم. تو گویی عقربه زمان برای سه ساعت متوقف ماند و این ۳ ساعت در محاسبه عمر نیاید.
در این برنامه استاد شجریان با استفاده از یک گروه نوازنده از ۷ ملیت مختلف به همراه تهمورث و سهراب پورناظری دری دیگر به دنیای موسیقی ایرانی گشود. نمی دانم چگونه می توان این همه توانایی و هنر را توصیف کرد و ستود اما می دانم که از دیشب شجریان را بیش از گذشته دوست دارم و می ستایم.
معرفی این کنسرت را اینجا ببینید
استاد بعد از هنرنمایی های بی همتا حاضران را در پایان میهمان تصنیف زیبای (همراه شو عزیز) کردو به ایرانیان غربت نشین جان تازه بخشید.
برای استاد درازی عمر و موفقیت بیشتر خواهانم.
با سلام
لازم به ذکر است شعر و آهنگ تصنیف بی نظیر همراه شو عزیز از استاد پرویز مشکاتیان می باشد.
این شعر زیبا رو دکتر اسماعیل خویی برای استاد سروده است البته میدانم خوانده اید ولی ارزش چندین بار خواندن رو داره..
تقدیم به شما و همه دوستدارانش
صدای تو را دوست دارم
صدای تو از “آن” و از جاودان می سراید
صدای تو از لاله زاران که بر باد…
صدای تو از نوبهاران که در یاد می آید.
صدای تو را ، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم
صدای تو از آن سوی شور
از پشت بیداد می آید ،
و جان دل من ،
دل و جانم از آن به فریاد می اید
صدای تو اندوه خیام را دارد
در آن دم که چون کهکشان ، ابری از ماهتاب و ستاره
نوای غزلهای حافظ بر آن،
شاد خواران و اندهگزاران ، ببارد ، بشارد صدای تو
اندوه شاد صدای تو را دوست دارم
مخالف سرای همایون و بیداد!
صدای تو در پرده ی دلکش شور زیباست و بر موجزاران دشتی ،
و بر اوجساران ماهور و در هر چه گوشه ست از هر چه پرده ست
حریر صدایت به تحریر ، چو بر صیقل برکه ها بازی نور زیباست
صدای تو همبفتی از مخمل آب و از طعم آتش
صدای تو ، چون روح آیینه ی بی خش و بی غش
جهان در صدای تو آبی ست
و زیر و بم هر چه از اصفهان در صدای تو آبی ست
و هر سنت از دیر گاهان و هر بدعت از ناگهان
در صدای تو آبی ست
و نو می شود کهنه ، وقتی که از پنجره ی حنجره تو گذر می کند
و تالار پژواک را در دل و جان تو به صد چلچراغ از برافروختن
چو تالار آیینه ، از چار سو شعله ور می کند
به هر گاهی از خوش ترین های بیگاه صدایت چو قالیچه ای نور می آید
و زین آسمان ترشروی مرا می رباید ، مرا می برد دور
سوی مخملستان ژرف پگاه آسمان نشابور
صدای تو بیداد اندوه در شور شادی
صدای تو فریاد زنجیر و گلبانگ آزادی من صدای تو آبادی من
صدای تو هیهای ویرانی من صدای تو معنای ایرانی من صدای تو…
ای دوست! ای من! کجایی؟
که از ناکجاها می آیی و از آن مرا می ربایی
و من هیچ ، من هیچ تر من نه من
من منم ، تا می آیی؟! و سیم نسیم است
اینک که بندد میان تو تا من پل ، ای دوست!
و موسیقی غربت من نثار صدایت
که در انفجارش ، من از اشک خونین
به روی صدایت فشانم گل
ای دوست….!
حضور در کنسرت استاد از آرزوهای همیشگی من است. خوشا به حالتان.