خانه > نوشته های غیر رسمی > تا من باشم با ایرفرانس پرواز نکنم

تا من باشم با ایرفرانس پرواز نکنم

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵

حکایت من و پرواز ایر فرانس

چند سالی بود که شرکت هواپیمایی فرانسه به ایران پرواز نداشت ولی همچنان هر از گاه گذر ما به پاریس می افتاد و محبور به استفاده از ایرفرانس هر بار هم ماجرایی داشتیم . با شروع پروازها به ایران خانم معتمدی عزیز که معمولا بلیطهای ما را زحمت می کشند ایرفرانس را پیشنهاد کردند با توجه به زمان انتظار میان دو پرواز در مقایسه با هواپیمایی ترکیه جذاب تر بود پروازهای عربی هم که اساسا در لیست من نیست حتی اگر مجانی باشد. پول به دشمنان قسم خورده ملتم نمی دهم.

IMG_7369[1]
خلاصه اینکه بلیط ایرفرانس برای ما صادر شد و انتظار دو پرواز هم ۴ ساعت بود که معقول است
از مونترال تا پاریس خوب بود و مشکلی نبود جز اینکه اتوبوس اوردند و باید از هواپیما تا ترمینال را اتوبوس سواری می کردیم ده دقیقه ای هم راه بود از بس این فرودگاه وسعت دارد.

در قسمت دوم سفر چشمتان اما روز بد نبیند و انچه بر سر ما امد در ابن سفر از ساحت با سعادت شما دور باد.
در فرودگاه پاریس در گیت مربوطه از دو ساعت قبل از پرواز یعنی ساعت ١٠ نشسته بودیم و نزدیک ساعت ١٢ بود که از خواب پریدم یعنی ساعتی که قرار بود زمان پرواز ما باشد دیدم هیچکس در گیت نیست. با اضطراب سری چرخاندم و به دنبال کشف ماجرا بودم که دیدم یکی از کارمندان ایرفرانس به زبان شیرین فارسی برای زوج سرگردانی توضیح داد که گیت عوض شده است به شماره ٣٩ بروید . جوابم را گرفتم و نفس راحتی کشیدم. بار و بنه را برداشتم و به سمت گیت رفتم و ان خانم هم پشت سر بنده برای همان زوج توضیح داد که پروازتان تاخیر دارد برای یکساعت .


بین خودمان باشد خدا را شکر کردم تاخیر دارد. این وضعیت بهتر از این بود که خواب بمانم و پرواز رفته باشد.
در گیت جدید به سختی صندلی پیدا کردم و به چرت ادامه دادم تا یک ساعت موعود گذشت ولی خبری نبود و این بی خبری تا یک ساعت بعد ادامه داشت. دلمان خوش بود به گونه ای بلیط گرفته ایم که سر شب می رسیم تهران خدمت پدر و مادر نه اینکه نصف شب بیچاره ها را بی خواب کنیم با امدن شازده پسرشان.

بماند ساعت حوالی دو و نیم بود که گفتند تشریف بیاورید سوار شوید جماعت منتظر هم صف کشیدند ما هم عجله نداشتیم همچنان نشستیم تا خلوت شد و پاسپورت و مارت پرواز کنترل شد و ما وارد یک تونل شدیم که از پشت شیشه ها هواپیمایی هم به نظر می رسید به ان وصل است . انتهای تونل که رسیدیم دیدیم ای دل غافل، دری که به سوی ان هواپیما که ما دلمان را به ان خوش کرده بودیم می رود بسته است و باید در جهت دیگری ادامه دهیم که یک اسانسور و راه پله ای مدور و البته پر از گرد و خاک و کثیف بود. وارد راه پله شدیم ولی صف ایستاد.
نیم ساعتی در همان راه پله منتظر بودیم و جماعت کلافه هم به ایرفرانس بد و بیراه می گفتند البته هنوز این اول ماجرا بود و باید انرژی خود و نیز گنجینه بد و بیراه را تند خرج نمی کردیم.
بالخره صف حرکت کرد و رفتیم پایین تازه دیدیم که اتوبوسی جماعت را منتقل می کند. به ما که رسید اتوبوس پر شد و ما ماندیم و البته با قیمانده صف در پله ها که خود ۵٠ نفری میشد. این بار در هوای ازاد منتظر بودیم و دست کم بیست دقیقه طول کشید طفلک ان کارمند فارسی زبان ایر فرانس دایم عذرخواهی می کرد و توضیح می داد که اتوبوسها مال ایرفرانس نیست و اینها خوب همکاری نمی کنند و ….. یاد وطن افتادم و از اینکه اگر ما به اینها نرسیدیم اینها به ما رسیدند خوشحال شدم.

در همین افکار بودم که اتوبوس بعدی امد و نصف صف صلوات فرستاد صحنه جالبی بود. سوار شدیم به من یک صندلی رسید که دیدم اقایی بچه بغل از همشهریهای مونترالی وارد شد از جا بلند شدم بنشیند گفت لازم نیست دو قدم راه است اصرار مردم و نشست.
تصورش غلط بود چون دست کم ده دقیقه راه رفتیم هواپیمای ما در اخرین نقطه ممکن بغل سیم خاردارهای دیوار نهایی فرودگاه پارک شده بود بعد از ان دیوار به نظرم مزرعه بود. به کارمند ایرفرانس گفتم اگر جا داشتید عقب تر پارک می کردید بیچاره به زور خندید.

بالخره سوار هواپیما شدیم ولی قصد رفتن نداشت هر ده دقیقه اقای خلبان یک عذرخواهی تحویل می داد و یک بهانه اعلام می کرد ظاهرا اوردن افرادی که کمک نیاز داشتند و باید با ویلچر اورده می شدند با توجه به نوع رابطه همکاری و مدیریت شبه وطنی ایرفرانس مسیله بود و همه منتظر اوردن ان یکی دو نفر عزیز ویلچرنشین.
خلاصه دست کم یک ساعتی هم روی صندلی هواپیما نشستیم.

این با ر هم نصف شب رسیدیم و برادر عزیز که به دنبال ما امده بود سرگردان شد. من با تاکسی امدم و خواب را هم نصف شب بر اهل خانه حرام کردیم.

تا من باشم با ایرفرانس پرواز نکنم. دفعه اخرم بود.

علی مختاری

  1. ۶ خرداد ۱۳۹۵ در ۲۱:۵۸ | #1

    خاطره جالبی بود. البته با توجه به تجربه هایی که ما تو ایران داشتیم و از سر گذروندیم اینا خیلی چیز سخت و آزار دهنده ای حساب نمیاد انصافا :)) ما فولاد آب دیده‌ایم

  2. محمد
    ۵ خرداد ۱۳۹۵ در ۱۹:۰۴ | #2

    تجربه خوبی نیود اما قلم زیبایی دارید!

  3. صادقی
    ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ در ۰۶:۰۵ | #3

    ای وای 🙁
    من برای ماه آینده از تهران به مونترال پرواز ایرفرانس گرفتم .
    توقف در پاریس هم یکساعت و نیم هست .
    خدا رحم کنه . اگر پرواز اول همینجوری بینطم باشه و تاخیر داشته باشه خیلی بد میشه 🙁

دیدگاه ها مسدود است.