مهاجرت آگاهانه و موفق Successful and Smart Immigration

چندی پیش در سایت نوشتم که اداره مهاجرت در ورشو و دمشق به دنبال حساسیت کبک به مدارک تقلبی اقدام به استعلام مدارک تحصیلی و کاری کرده اند و خواهش کردم که برای حفظ آبروی ایرانیان و برای جلوگیری از ایجاد بد بینی نسبت به همه ایرانیان اگر کسی با یکی از این موسسات متقلب پرونده باز کرده است و احتمال می دهد مدرک تقلبی روی پرونده اش باشد درخواست بستن پرونده را ارایه کند. تاکید کردم که به این امید که شاید متوجه نشوند و مدرک تقلبی شما برایتان ویزا بیاورد نباشید چون موضوع جدی است. حتی کسانی که با این مدارک ویزا گرفته اند و به کانادا آمده اند نیز نمی توانند احساس امنیت کنند و بسیار محتمل است که بار دیگر پرونده آنها مورد بازبینی قرار گیرد و از کانادا اخراج شوند.

شاهد از غیب رسید و امروز خانمی اصفهانی با من تماس گرفت و داستانی را برای من تعریف کرد که باورش سخت بود به خصوص وقتی چنین اتفاقی برای یک اصفهانی زرنگ!!! (البته من خودم هم اصفهانی ام به اصفهانی ها بر نخورد) می افتد. حکایت این است:

خانم دال به اتفاق شوهر در سال ۲۰۰۹ به موسسه س در اصفهان مراجعه می کنند و درخواست می کنند که با توجه به اینکه در لیست ۳۸ گانه به عنوان مدیر ساخت و ساز واجد شرایط بوده اند برای آنها پرونده فدرال تشکیل شود. مدتها می گذرد و خبری نمی شود و هر روز بهانه ای از سوی آقای س تراشیده می شود تا اینکه لیست مشاغل در ماه جون ۲۰۱۰ عوض می شود و بعد از پیگیریهای این خانواده بی اطلاع به آنها گفته می شود که اگر آیلتس در دست دارند برای باز کردن پرونده مراجعه کنند. خانم آیلتس ۶.۵ داشته است اما آقا در مورد زبان مدرکی در دست نداشته آقای س می فرمایند مشکلی نیست بهتر است خانم که ظاهرا مدرک تحصیلی لیسانس مهندسی داشته است و سابقه قابل ارایه ای هم نداشته متقاضی اصلی شود. وی می پرسد چگونه؟ آقای متقلب می گوید ما می دانیم چه کنیم شما نگران نباشید. قانون مهاجرت ریزه کاریهایی دارد که ما می دانیم. شما کارتان نباشد و به ما بسپارید.

خانم دال آیلتس و مدارک دیگری را که داشته اند تحویل می دهند و منتظر می شوند.  حدود مارس ۲۰۱۱ برای آنها فرمهای مدیکال می آید و آنها سرخوش از سرعت رسیدگی به پرونده فرمها را از آقای س می گیرند. هنگام مراجعه به پزشک آقای س به آنها تلفن می زند و می گوید فرمهایی را پزشک برای امضا به شما می دهد که در آن از شغل شما پرسیده اند شما بنویسید پرستار و آقا بنویسند معمار. خانم دال تازه می فهمد که جریان چیست و اعتراض می کند و می گوید قصد نداشته با تقلب به کانادا برود.

خانم دال با خواهرش در تورنتو تماس می گیرد و خواهر می گوید چرا چنین کرده ای و از او می خواهد که با واقعیت روبرو شود و قید این پرونده را بزند و با رو کردن دست آقای س متقلب سابقه منفی در اداره مهاجرت نگذارد. خواهر حتی ابراز نگرانی می کند که برای او هم ممکن است خوب نباشد و دردسرهایی ایجاد کند.

خانم دال به آقای متقلب مراجعه می کند و او با اعتماد به نفس جمله ای جادویی می گوید ای خانم این چه حرفی است من به خاطر خود شما چنین کرده ام و اگر آن زمان به شما می گفتم قبول نمی کردید اما الان  می بینید که کار شما انجام شده است و این آخرین مرحله کار است. بد به دل راه ندهید من ده ها ویزا به همین صورت گرفته ام.

خانم دال خام می شود و به طمع گرفتن ویزای کانادا به مطب دکتر می رود و فرمها را مطابق خواسته آقای متقلب تکمیل می کند.

سه ماه بعد نامه درخواست ارسال پاسپورت برای خانم دال ارسال می شود و خانم دال با خوشحالی تمام پاسپورت را برای صدور ویزا روانه سفارت می کند. با خوشحالی با جعبه شیرینی به دفتر آقای متقلب می رود تسویه حساب می کند و  خوشحال باز می گردد و ظرف یک ماه خانه و ماشین و وسایل را با قیمتی نازل می فروشد و با همسر به خانه پدر می روند تا دوره ای کوتاه را تا رفتن به کانادا در آنجا باشند.

یکی دو ماه می گذرد و خواهر از کانادا زنگ می زند که ای خواهر چه نشسته ای که از سفارت کانادا در دمشق با من تماس گرفته اند و در مورد رشته و کار تو و شوهرت می پرسند و در صددند با تو تماس بگیرند و از من شماره موبایل تو را خواسته اند در ضمن گفته اند به خواهرتان بگویید اگر بلیطی خریده اند کنسل کنند چون باید برای مصاحبه بیایند به دمشق.

خانم دال هنوز تلفن خواهر را قطع نکرده تلفنی از سفارت در دمشق دریافت می کند که با سردی به او می گویند منتظر نامه ای باشد و با مدارک تحصیلی به دمشق بیاید برای مصاحبه.

خانم دال با آقای متقلب تماس می گیرد و آقای متقلب اطمینان میدهد موضوع مهمی نیست و گاهی پیش می آید. فقط برای چند سوال و جواب ساده است نگران نباشید در ضمن مدارک شما پیش ماست و به او مدارک تقلبی پرستاری و معماری را برای بردن به دمشق تحویل می دهد.

خانم دال با استرس فراوان به دمشق می رود. با او برخورد سردی می شود سلامش پاسخ نمی گیرد و چون مجرمین از او می پرسند که کی و در کجا تحصیل کرده است و …… هزاران سوال که یکی از آنها را نیز خانم دال نتوانسته حقیقت بگوید چون آقای متقلب به او گفته بود مبادا بگویی که مدارک تقلبی است. او در مورد آقای متقلب هم هیچ نمی گوید ……

چیزی نمی گذرد و نامه ای دریافت می کند که خانم دال با توجه به اینکه ما را در بررسی پرونده گمراه کرده اید و مدرک تقلبی به ما ارایه کرده اید تا دوسال دیگر حق ندارید هیچ درخواستی به دولت کانادا ارایه کنید.

خانم دال باخته است کانادا که هیچ خانه و کاشانه را نیز از کف داده است. شوهرش هم از شغلش استعفا داده است و ……… اما آقای متقلب پولی به جیب زده و به نام خانم دال مرتکب جرم شده است و ……

خانم دال همان شب با چشمی گریان نامه را برای من می فرستد که چه کنم؟

شما جای من باشید به خانم دال چه می گویید………